به گزارش مشرق، اینها بخشی از تبلیغات محصولات سرتاسر مبتذل تولید شده ویژهی شبکهی نمایش خانگی است. یکی شلوارک راه راه چند به اصطلاح هنرمند ذوق زده از حضور در برزیل را که انتشار تصویر آن موجی از انتقاد را در رسانهها و شبکههای اجتماعی برانگیخت، دستمایهی مستندسازی کرده است و دیگری یک جملهی تماماً توهین نسبت به جایگاه «پدر» را با افتخار روی فیلمش درج میکند تا شاید فروش بیشتری عائدش شود که البته نمیشود. آن یکی هم تصویری توهینآمیز از از چادر سر کردن یک بازیگر مرد با ژستی مضحک را که مربوط به پشت صحنهی فیلم است، به عنوان پوستر تبلیغی فیلمش انتخاب میکند و در ادامه هم نسبت به اعتراضات همان بازیگر، عوامل سازندهی فیلم و مردمی که از روی این پوستر فیلم را تهیهکردهاند اما در فیلم اثری از آن ندیدهاند، جز سکوت پاسخی نمیدهد. اما این همهی ماجرای تراژیک شبکهی نمایش خانگی نیست.
به موازات پمپاژ محصولات سخیف، جریان سریالساز دیگری هم وجود دارد که نسبت به جریان مبتذل نخست، بسیار پرهیاهوتر و پرادعاتر است و حمایت رسانهها را نیز با خود همراه میبیند، اما عملاً مانند جریان نخست، دستاوردی فراتر از اتلاف وقت مردم نداشته و ندارد. مشخصهی این جریان دوم، خوش استقبال بودن و بد بدرقگی است. چنانکه معمولاً سریالهای تولیدی در این دسته، در ابتدای امر با هیاهوی خبری و استفاده از بازیگران و کارگردانان مشهور و تبلیغات گسترده وارد شبکهی نمایش خانگی میشوند و بسیاری را به امید تماشای یک مجموعهی خوب و سرگرم کننده، به صرف هزینه و خرید دیویدیهای این سریالها ترغیب میکنند، اما خیلی زود سطح نازل و مبتذل کیفی آنها برملا شده و اعتماد مخاطب را از دست میدهند.
عجیبتر اینکه بارها مشاهده شده است که تولید این دسته از آثار، خیلی راحت و بدون هر گونه ممانعتی، با نوعی بیمسئولیتی مثال زدنی، ناگهان به دستور جناب سرمایهگذار –که بسیاری معتقدند غالب اوقات برای سرمایهگذاریهای این چینین خود انگیزههای غیرفرهنگی همچون پولشویی و معافیتهای مالیاتی دارند- در میانهی کار متوقف میشود و مخاطب میماند و هزینهای که در این اوضاع سخت اقتصادی، برای چند قسمت از یک سریال غیر مفرح مبتذل نازل تقلیدی نیمهکاره صرف کرده است و حوضش.
به طور مثال، در جدیدترین مصداق از این نوع سریالها، میتوان به پروژهی شکست خورده و سردستی سریال «عشق تعطیل نیست» به کارگردانی «بیژن بیرنگ» اشاره کرد که تقریباً تمام اثار اخیر او شکست خورده، تقلیدی، نیمهکاره و توقیف شده بودهاند. با این وجود، حضور «محمدرضا گلزار» در کنار «مهناز افشار» در این سریال و هنرمندان طنزی مثل «بهنوش بختیاری» و «علیرضا خمسه» باعث شد تا دوباره عدهای به امید تکرار موفقیت آثاری چون «خانهی سبز» و «همسران»- به سرانجام آن خوشبین باشند.
اما تماشای یک قسمت از این سریال کافی بود برای پیشبینی فرجام ناخوشایند آن. یک کپی سردستی و غیربومی و بدتر از همه غیرمفرح و بیمزه از سریال آمریکایی «فرندز» که نشان میداد هیچ تلاشی در بخش فیلمنامهنویسی آن صورت نگرفته است. عواملی که باعث شد تا در آخرین روزهای سال گذشته خبر تعطیلی این سریال مطرح شود و حالا با گذشت یک ماه از این زمزمهها و تعطیلی سریال، هر یک از عوامل دیگری را دلیل تعطیلی معرفی میکنند. چنانکه روز گذشته «مهناز افشار» در صفحهی اینستاگرام خود از مردم بابت نیمهکاره ماندن ا«عشق تعطیل نیست» عذرخواهی کرد و به صحبتهای «بیژن بیرنگ» که بازیگران را مسبب این وضعیت خوانده بود، این گونه واکنش نشان داد:
«سلام روزتون بخير، دوستان و عزيزان، خودم را موظف به پاسخ سئوالات شما در مورد مجموعهی «عشق تعطيل نيست» ميدانم، اگر تا الان صبر كردم به دليل اين بود كه ببينم تصميم عوامل، گروه تهيه و كارگرداني چه خواهد بود براي پاسخ درست به شما كه پاسخ دقيقي تا الان نديدم .... كار با بازيگران بسيار حرفهاي و عوامل خوب شروع شد و قرار بود مجموعهی خوب و زيبايي شود!!! و من به عنوان اولين تجربه در شبكهی خانگي قرارداد زمان همكاريام از مهرماه تا اسفند ماه و حدود ٢٥ قسمت كار بود و زمان شروع خواستم انصراف بدهم هم بدليل شروع بارداري كه برايم مهمتر از سريال بود و هم نگراني بابت كيفيت كار، كه گروه توليد خواستند بمانم.
بعد از شروع كار، متاسفانه ٥ قسمت بيشتر نگرفتند و كار در تاريخ اواسط دي تعطيل شد به چند دليل! نداشتن قصه، تصميم عوامل توليد و كارگرداني براي ديدن نتيجهی اين چند قسمت و كم شدن هزينهها و شايد هم نگراني بيشتر از من براي دوران بارداري.
پيشنهاد من به پروژه اين بود كه ميتوانيد بعد از تعطيلات هم كار كنيم و به صورت واقعي بارداري را وارد قصه بكنيم، (حتي اگر براي من سخت باشد) كاري كه در همهی فيلمها و سريالها غير ايراني انجام ميشود و فرصت خوب براي بازيگر براي بازي واقعي اين دوران و فرصت متفاوت براي قصه خواهد شد، كه متاسفانه قبل رسيدن به همه اين موارد كار تعطيل شد.
به عنوان يكي از عوامل، هيچ كوتاهي از بازيگران در پروژه نديدم جز نگراني بابت ساخت، قصه، دكور، تصوير، صدا و نور و ... كار زماني كار خوبي ميشود كه همه دلسوز باشند. در اينجا به همه عوامل خسته نباشيد ميگويم به بازيگران محترم و به خصوص عوامل تداركات كه بسيار دلسوزانه زحمت كشيدند و تصويربرداران محترم، گروه گريم و همه دوستان در پشت دوربين و گروه كارگرداني و تهيه توليد. من به عنوان يكي از عوامل بعد تعطيل شدن در تاريخ اواسط دي حاضر به همكاري براي ادامه و تمديد زمان هم بودم، اما افسوس كه بيش از هر چيزي خود سازندگان بايد دلسوزتر ميبودند.... عذرخواهي من را بابت وقفه در پخش و ضعف در ساخت و مشكلات ديگر بپذيريد. تجربهاي شد براي همه عوامل «عشق تعطيل نيست.»
البته این توضیحاتی به نوبهی خود شاید مغتنم باشد، اما فایدهای به حال اعتماد از دست رفتهی مخاطبین این سریالهای نیمهتمام ندارد. اتفاقی که پیش از این در مورد سریال «قلب یخی» و «قهوهی تلخ» نیز رخ داده و بیش از پیش، از اعتماد مردم به شبکهی نمایش خانگی کاسته بود.
در آن سوی ماجرا، سریال «ابله» کمال تبریزی هم به عنوان یکی از آخرین سریالهای شبکهی نمایش خانگی اوضاع بهتری ندارد. سریالی کمدی که با وجود خیل بازیگران مطرح و بهرهگیری از یک فیلمنامهنویس درجه یک مثل «علیرضا طالبزاده» که البته نشان داده کمدینویس خوبی نیست و یک «محسن تنابنده» در نقش پیرزن و کلی شوخی جنسی و ۱۸ سال به بالا، اصلاً نتوانسته در جذب مخاطب موفق باشد. چنانکه تاکنون چند بار زمزمههای تعطیلی آن شنیده و البته هر بار تکذیب شده است.
اما «ابله» حتی اگر تا آخرین قسمت هم منظم منتشر شود، همچنان به دلیل فضای نامأنوس و تعدد شوخیهای بیادبانه و استفادهی فراوان از کلمات دوپهلو، قطعاً مخاطبین را با این سوال مواجه خواهد کرد که کدامین نگرش و ارزیابی از سطح سلیقهی مردم در شبکهی نمایش خانگی، باعث شده تا کارگردان «لیلی با من است» و «یک تکه نان» و «فرش باد» و نویسندهی «صاحبدلان» و «دوران سرکشی» و «در پناه تو» و «رقص پرواز»، چنین سریال ضعیف و بیمحتوایی را روانهی خانههای مردم کنند؟
شاید طی این چند سال اخیر، موفقترین اثر شبکهی نمایش خانگی سریال «شاهگوش» به کارگردانی «داوود میرباقری» باشد که البته این سریال نیز از لحاظ کیفی فاصلهی معناداری با «داوود میرباقری» داشت. اما به هر حال، بیش از سایر آثار در جلب مخاطب موفق بود و از همین روست که حالا او، مشغول ساخت سریال دیگری به نام «دندون طلا» برای شبکهی نمایش خانگی است.
بدین ترتیب، در مجموع میتوان گفت شبکهی نمایش خانگی با نوعی بحران «تحمیق و تحقیر مخاطب» روبروست و غالب سینماگران و برنامهسازان این عرصه، کار خود را با این دیدگاه شروع میکنند که باید برای موفقیت در جذب مخاطب، از مشتی جملهی دوپهلوی جنسی و استفاده از مردان زنپوش و شعارهای تبلیغاتی مبتذل و خلاصه هر آنچه که در رسانهی ملی ممنوعه محسوب میشود، استفاده کرد. اما عملکرد این چند سال اخیر شبکهی نمایش خانگی نشان میدهد که اتفاقاً مردم هوشمندتر از هنرمندان هستند و سریالهای بیفیلمنامه و بیقصهی سردستی و فیلمهای شانهتخممرغی را به خوبی تشخیص میدهند.
البته هنوز بسیاری از سینماگران وطنی متوجه این موضوع نشدهاند و اگر احتمالاً اگر همین حالا هم از آنان بپرسید که مشکل رسانهی ملی در جذب مخاطب را چه میدانید، غالب انان پاسخ خواهند داد: ممیزی! در حالی که شبکهی نمایش خانگی با انبوهی از سریالها و محصولات ولنگار و ممیزی نشده، به مراتب از رسانهی ملی ناموفقتر است.
عجیبتر اینکه بارها مشاهده شده است که تولید این دسته از آثار، خیلی راحت و بدون هر گونه ممانعتی، با نوعی بیمسئولیتی مثال زدنی، ناگهان به دستور جناب سرمایهگذار –که بسیاری معتقدند غالب اوقات برای سرمایهگذاریهای این چینین خود انگیزههای غیرفرهنگی همچون پولشویی و معافیتهای مالیاتی دارند- در میانهی کار متوقف میشود و مخاطب میماند و هزینهای که در این اوضاع سخت اقتصادی، برای چند قسمت از یک سریال غیر مفرح مبتذل نازل تقلیدی نیمهکاره صرف کرده است و حوضش.
به طور مثال، در جدیدترین مصداق از این نوع سریالها، میتوان به پروژهی شکست خورده و سردستی سریال «عشق تعطیل نیست» به کارگردانی «بیژن بیرنگ» اشاره کرد که تقریباً تمام اثار اخیر او شکست خورده، تقلیدی، نیمهکاره و توقیف شده بودهاند. با این وجود، حضور «محمدرضا گلزار» در کنار «مهناز افشار» در این سریال و هنرمندان طنزی مثل «بهنوش بختیاری» و «علیرضا خمسه» باعث شد تا دوباره عدهای به امید تکرار موفقیت آثاری چون «خانهی سبز» و «همسران»- به سرانجام آن خوشبین باشند.
اما تماشای یک قسمت از این سریال کافی بود برای پیشبینی فرجام ناخوشایند آن. یک کپی سردستی و غیربومی و بدتر از همه غیرمفرح و بیمزه از سریال آمریکایی «فرندز» که نشان میداد هیچ تلاشی در بخش فیلمنامهنویسی آن صورت نگرفته است. عواملی که باعث شد تا در آخرین روزهای سال گذشته خبر تعطیلی این سریال مطرح شود و حالا با گذشت یک ماه از این زمزمهها و تعطیلی سریال، هر یک از عوامل دیگری را دلیل تعطیلی معرفی میکنند. چنانکه روز گذشته «مهناز افشار» در صفحهی اینستاگرام خود از مردم بابت نیمهکاره ماندن ا«عشق تعطیل نیست» عذرخواهی کرد و به صحبتهای «بیژن بیرنگ» که بازیگران را مسبب این وضعیت خوانده بود، این گونه واکنش نشان داد:
«سلام روزتون بخير، دوستان و عزيزان، خودم را موظف به پاسخ سئوالات شما در مورد مجموعهی «عشق تعطيل نيست» ميدانم، اگر تا الان صبر كردم به دليل اين بود كه ببينم تصميم عوامل، گروه تهيه و كارگرداني چه خواهد بود براي پاسخ درست به شما كه پاسخ دقيقي تا الان نديدم .... كار با بازيگران بسيار حرفهاي و عوامل خوب شروع شد و قرار بود مجموعهی خوب و زيبايي شود!!! و من به عنوان اولين تجربه در شبكهی خانگي قرارداد زمان همكاريام از مهرماه تا اسفند ماه و حدود ٢٥ قسمت كار بود و زمان شروع خواستم انصراف بدهم هم بدليل شروع بارداري كه برايم مهمتر از سريال بود و هم نگراني بابت كيفيت كار، كه گروه توليد خواستند بمانم.
بعد از شروع كار، متاسفانه ٥ قسمت بيشتر نگرفتند و كار در تاريخ اواسط دي تعطيل شد به چند دليل! نداشتن قصه، تصميم عوامل توليد و كارگرداني براي ديدن نتيجهی اين چند قسمت و كم شدن هزينهها و شايد هم نگراني بيشتر از من براي دوران بارداري.
پيشنهاد من به پروژه اين بود كه ميتوانيد بعد از تعطيلات هم كار كنيم و به صورت واقعي بارداري را وارد قصه بكنيم، (حتي اگر براي من سخت باشد) كاري كه در همهی فيلمها و سريالها غير ايراني انجام ميشود و فرصت خوب براي بازيگر براي بازي واقعي اين دوران و فرصت متفاوت براي قصه خواهد شد، كه متاسفانه قبل رسيدن به همه اين موارد كار تعطيل شد.
به عنوان يكي از عوامل، هيچ كوتاهي از بازيگران در پروژه نديدم جز نگراني بابت ساخت، قصه، دكور، تصوير، صدا و نور و ... كار زماني كار خوبي ميشود كه همه دلسوز باشند. در اينجا به همه عوامل خسته نباشيد ميگويم به بازيگران محترم و به خصوص عوامل تداركات كه بسيار دلسوزانه زحمت كشيدند و تصويربرداران محترم، گروه گريم و همه دوستان در پشت دوربين و گروه كارگرداني و تهيه توليد. من به عنوان يكي از عوامل بعد تعطيل شدن در تاريخ اواسط دي حاضر به همكاري براي ادامه و تمديد زمان هم بودم، اما افسوس كه بيش از هر چيزي خود سازندگان بايد دلسوزتر ميبودند.... عذرخواهي من را بابت وقفه در پخش و ضعف در ساخت و مشكلات ديگر بپذيريد. تجربهاي شد براي همه عوامل «عشق تعطيل نيست.»
البته این توضیحاتی به نوبهی خود شاید مغتنم باشد، اما فایدهای به حال اعتماد از دست رفتهی مخاطبین این سریالهای نیمهتمام ندارد. اتفاقی که پیش از این در مورد سریال «قلب یخی» و «قهوهی تلخ» نیز رخ داده و بیش از پیش، از اعتماد مردم به شبکهی نمایش خانگی کاسته بود.
در آن سوی ماجرا، سریال «ابله» کمال تبریزی هم به عنوان یکی از آخرین سریالهای شبکهی نمایش خانگی اوضاع بهتری ندارد. سریالی کمدی که با وجود خیل بازیگران مطرح و بهرهگیری از یک فیلمنامهنویس درجه یک مثل «علیرضا طالبزاده» که البته نشان داده کمدینویس خوبی نیست و یک «محسن تنابنده» در نقش پیرزن و کلی شوخی جنسی و ۱۸ سال به بالا، اصلاً نتوانسته در جذب مخاطب موفق باشد. چنانکه تاکنون چند بار زمزمههای تعطیلی آن شنیده و البته هر بار تکذیب شده است.
اما «ابله» حتی اگر تا آخرین قسمت هم منظم منتشر شود، همچنان به دلیل فضای نامأنوس و تعدد شوخیهای بیادبانه و استفادهی فراوان از کلمات دوپهلو، قطعاً مخاطبین را با این سوال مواجه خواهد کرد که کدامین نگرش و ارزیابی از سطح سلیقهی مردم در شبکهی نمایش خانگی، باعث شده تا کارگردان «لیلی با من است» و «یک تکه نان» و «فرش باد» و نویسندهی «صاحبدلان» و «دوران سرکشی» و «در پناه تو» و «رقص پرواز»، چنین سریال ضعیف و بیمحتوایی را روانهی خانههای مردم کنند؟
شاید طی این چند سال اخیر، موفقترین اثر شبکهی نمایش خانگی سریال «شاهگوش» به کارگردانی «داوود میرباقری» باشد که البته این سریال نیز از لحاظ کیفی فاصلهی معناداری با «داوود میرباقری» داشت. اما به هر حال، بیش از سایر آثار در جلب مخاطب موفق بود و از همین روست که حالا او، مشغول ساخت سریال دیگری به نام «دندون طلا» برای شبکهی نمایش خانگی است.
بدین ترتیب، در مجموع میتوان گفت شبکهی نمایش خانگی با نوعی بحران «تحمیق و تحقیر مخاطب» روبروست و غالب سینماگران و برنامهسازان این عرصه، کار خود را با این دیدگاه شروع میکنند که باید برای موفقیت در جذب مخاطب، از مشتی جملهی دوپهلوی جنسی و استفاده از مردان زنپوش و شعارهای تبلیغاتی مبتذل و خلاصه هر آنچه که در رسانهی ملی ممنوعه محسوب میشود، استفاده کرد. اما عملکرد این چند سال اخیر شبکهی نمایش خانگی نشان میدهد که اتفاقاً مردم هوشمندتر از هنرمندان هستند و سریالهای بیفیلمنامه و بیقصهی سردستی و فیلمهای شانهتخممرغی را به خوبی تشخیص میدهند.
البته هنوز بسیاری از سینماگران وطنی متوجه این موضوع نشدهاند و اگر احتمالاً اگر همین حالا هم از آنان بپرسید که مشکل رسانهی ملی در جذب مخاطب را چه میدانید، غالب انان پاسخ خواهند داد: ممیزی! در حالی که شبکهی نمایش خانگی با انبوهی از سریالها و محصولات ولنگار و ممیزی نشده، به مراتب از رسانهی ملی ناموفقتر است.
شاید چارهی حل مشکلات سریالهای بیمخاطب و شکست خورده و نیمهتمام و آثار شانهتخم مرغی برگشتخورده در شبکهی نمایش خانگی، فقط یک جملهی ساده باشد: «لطفاً به شعور مردم احترام بگذارید.»